بررسی دیدگاه گیلبرت رایل در حل معضل دوگانه انگاریِ دکارت

thesis
abstract

در این تحقیق مختصر، پس از آنکه در فصل اول آن، کلیات و مفاهیمی از موضوع مورد بحث عرضه داشتیم، به پاسخ گوئی به سوالات فرعی مطرح شده در فصل اول، و پژوهش درباره رایل و بررسی منابع موجود در این زمینه پرداختیم و در طول فصل های دوم تا پنجم به یاری خدا به همه سوالات فرعی پاسخی در حد بضاعت ناچیز ارائه نمودیم. خلاصه نتایجی که در بررسی های به عمل آمده در طول فصول این رساله، به دست آمد از این قرار است؛ ابتدا در فصل دوم که در مقام پاسخ گویی به اولین سوال فرعی بودیم مبنی بر چیستی گرایش های فلسفی و مبانی فکری رایل، با تحقیق در آثار موجود درباره رایل و نیز کلمات خود او، معلوم گشت که وی پس از سپری کردن دوران گرایش به اتمیسم و دورانی که بر شیوه پوزیتیویست های حلقه وین مشی فلسفی می نموده، در زمان نگارش کتاب مفهوم ذهن، یک فیلسوف زبان متعارف است که روش فلسفی او توسل به کارکردهای زبان عامیانه می باشد، و راهکار اصلی در این توسل، شناخت جغرافیای منطقی مفاهیم و تشخیص خلط های مقولی صورت گرفته در کلام عام و خاص و جایگزین نمودن انظباط های مقولی به جای آنها است. در فصل سوم که در مقام پاسخ گوئی به سوال فرعی دوم مبنی بر توضیح نظریه دوگانه انگاری دکارت و معرفی مشخصات آن و نیز سوال فرعی سوم مبنی بر بیان اشکالات وارده از طرف رایل بر دوگانه انگاری، بودیم؛ با تکیه بر حرف های خود رایل، نظریه دوگانه انگاری دکارت را بدین سان تبیین نمودیم که: آن، نظریه ای است در فلسفه ذهن که بنابرآن ذهن و بدن دو جوهر متمایزند و در عین حال با هم در تعامل علی اند، نفس یک امر کاملا خصوصی است و آگاهی او از فرایندهای بالفعلِ خویش، یقینی و غیر قابل شک است، همچنین نفس یک وجود لامکان است و امکان ادامه حیات آن پس از مرگ وجود دارد، و هر کسی در دو جهان موازی سیر می کند. این نظریه در واقع افسانه ای است که در ماشینی مانند بدن انسان، شبحی را مفروض می گیرد و به دلیل رسوخ شدید آن در اذهان و باورهای همگان، اعم از فلاسفه و مردمان عامی، شایسته است آن را نظریه مرسوم بنامیم. بر این نظریه، از دیدگاه رایل اشکالات بسیاری وارد است که از لوازم ضروری آن به شمار می روند که عبارتند از: «مشکل تبیین کیفیت تعامل نفس و بدن»، « مسأله اذهان دیگر»، «مشکل نفس گرایی»، « ناکارآمدی مفاهیم رفتار- روحی»، «مشکل عمل فهیمانه»، «مشکل عمل ارادی»، «مشکل آگاهی». اما اشکال اصلی این نظریه که بسیار ریشه ای تر از این هفت اشکال است، یک اشکال فلسفی عمیق است که رایل نام آن را «خلط مقولی» می گذارد. از دیدگاه او مفاهیم ذهنی از حیث مقوله متعلق به آن، از مفاهیم مادی و اشیاء ظاهری متفاوت اند و خلط بین مقولات این دو بود که دکارت را در دام دوگانه انگاری ذهن و بدن گرفتار ساخت. در فصل چهارم به دنبال یافتن پاسخی برای سوال فرعی چهارم بودیم مبنی بر اینکه راهکار رایل در حل معضل دوآلیسم دکارتی چیست؟ و تبیین دقیق آن به چه صورت است؟ ابتدا نظر رایل درباره ذهن را تبیین نمودیم و معلوم گشت که پس از تحلیل کارکردهای زبان عامیانه همه مفاهیم ذهنی در واقع ناظر به رفتارهای بیرونی می باشند و به هیچ عنوان از وجود شبحی درونی به نام نفس حکایت نمی کنند. از آنجا که این نظر با نظریه رفتارگرایی فلسفی در اصل تفاوتی ندارد، لذا از آن با عنوان رفتارگرایی یاد کردیم. سپس نظریه رفتارگرایی رایل را درباره سرفصل های مفاهیم ذهنی با تکیه بر کلمات خود وی، در سه بخش جداگانه بیان نمودیم. ابتدا در زمینه جنبه ادراکی ذهن، مفاهیم آگاهی از چگونگی انجام یک کار (مهارت)، آگاهی از چیزی (دانش)، خودآگاهی و نیز مفهوم عقل و انجام کارهای عاقلانه را بررسی نمودیم و همه آن مفاهیم را به رفتارهای ظاهری ارجاع دادیم. سپس همین بررسی را درباره مفاهیم ذهنیِ مربوط به جنبه انگیزه ای ذهن (اراده) و نیز جنبه عاطفی آن (احساسات)، انجام دادیم، و در نهایت ماحصلی از نظریه رایل را به عنوان تمرین در مورد مفهوم «درد» پیاده کردیم. در نهایت در راستای پاسخ به سوال فرعی پنجم، در فصل پنجم این رساله به نقد نظریات رایل پرداختیم و در سه بخش جداگانه آنها را بررسی نمودیم. ابتدا مبانی وی مورد واکاوی قرار دادیم و نتیجه این شد که بر خلاف ادعای خود وی، آثار اندیشه های پوزیتیویستی همواره در آثار او نمایان است و عدم اعتقاد او به فیزیکالیسم که با تفکرات پوزیتیویستی پیوند نزدیک دارد، در حد ادعای صرف است. پس از بحث مبانی، اشکالات او را بر دوگانه انگاری دکارت بررسی نمودیم و اولین اشکال وی را مبنی بر عدم امکان تبیین کیفیت تعامل نفس و بدن، مورد مناقشه قرار دادیم. در آخر اشکالات نظریه رفتارگرایی رایل و جزئیات آن را برشمردیم که اولین آنها به تبیین رایل از مفهوم «استعداد» بر می گشت. سپس دو ایراد دیگر را مطرح نمودیم که هر دو ذیل عنوان منافات نظریه رایل با فهم عرفی قرار می گرفت که عبارت بودند از: «نادیده گرفتن جنبه درونی ذهن» و «انکار معرفت اول شخص به حالات ذهنی خودش». در ادامه به این موضوع پرداختیم که بر خلاف مدعای رایل و کلا همه رفتارگرایان، هیچ گونه تناظر یک به یک و مشخصی بین حالات ذهنی و رفتارهای مربوطه وجود ندارد. «عدم تعین شرایط در بروز رفتار» اشکالی بود که ضمن اشکال قبلی آن را نادیده گرفته بودیم، چرا که فرض را بر این گذاشته بودیم که طولانی بودن یک گزاره شرطی و پیچیدگی آن در تعیین یک رفتار مختص به یک حالت ذهنی مشکلی را ایجاد نمی کند، اما واقعیت این است که اساساً تعیّن یک گزاره شرطیِ ناظر به یک حالت ذهنی خاص، امری ناممکن است. در ادامه اشکالی را که سایرین علی الخصوص ریونز کرافت بر رفتارگرایی مطرح کرده بودند مورد بررسی قرار دادیم؛ اتهام وارده این بود که رفتار نه شرط لازم است برای داشتن یک حالت ذهنی و نه شرط کافی. ابتدا قسمت اول را که می گوید رفتار شرط لازم تحقق حالات ذهنی نمی باشد، مورد تحلیل قرار دادیم و پس از بیان مثالی از کرافت، گفتیم که اولا عبارت پردازی او با توجه به مدعای رفتارگرایی ناصحیح است و ثانیا او جنبه شرطیِ تحقق رفتارهای ذهنی را نادیده می گیرد. قسمت دوم را که عبارت بود از عدم کفایت رفتار در داشتن یک حالت ذهنی، در دو بخش بررسی کردیم که بخش اول آن ضمن مثالی تقریر می شد که در آن انسانی فرض گرفته می شد با این خصوصیت که با اینکه فاقد یک حالت ذهنی است ولی تظاهر به رفتار مربوط به آن می کند. اما چنانکه بررسی نمودیم این مثال نمی تواند تهدیدی برای رفتارگرایی قلمداد شود زیرا که در این گونه مثال ها همواره یک حالت ذهنی هست و رفتار هم مربوط به همان حالت ذهنی است. یعنی مثلا در مثال فوق حالت ذهنی عبارت است از قصر تظاهر و رفتار تظاهر هم مربوط به همان است؛ پس در واقع ایراد اشکال این است که حالت ذهنی مسأله را تشخیص نداده است. بخش دوم نیز وجود زامبی را که موجودی است در ظاهر انسان با رفتارهای ظاهری کاملا انسانی و در عین حال فاقد هر گونه حالت ذهنی، فرض می گرفت. برای این فرض دو حالت را قائل شدیم که در حالت اول که در آن این مقدمه را که یک نظریه نباید با فهم مشترک منافات داشته باشد، مفروض گرفته بودیم. در این حالت فرض وجود زامبی اشکالی جدی بر رفتارگرایی وارد می نمود که در واقع ذیل عنوان منافات با فهم عرفی جای می گرفت. در حالت دوم از آنجا که از قبل چیزی مفروض گرفته می شد که یک رفتارگرا اساساً منکر آن است، لذا این فرض را یعنی فرض وجود زامبی را در این حالت مشکلی بر سر راه رفتارگرایی به حساب نیاوردیم. آخرین ایرادی که در مورد نظریه رایل در فصل پنجم مطرح کردیم، این بود که وی علی رغم ادعای خویش مبنی بر عدم تحویل ذهن به رفتار، همه حالات و فرایندهای ذهنی را به رفتارهای ظاهری فرو می کاهد و انکار او مبنی بر عدم تحویل ذهن به رفتار از عدم توجه کافی به معنای اصطلاح تحویل نشأت می گیرد که تفصیل آن گذشت.

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

ارائه تحلیل زبانی گیلبرت رایل از مبحث «خود» و مقایسه آن با دیدگاه ملاصدرا

ارائه و تحلیل سنت اندیشه اسلامی به زبان فلسفه معاصر می‌تواند ثمربخش باشد. در این پژوهش پس از ارائه نظریه رایل از مبحث «خود»، به سراغ اندیشه ملاصدرا رفته‌ام، و در این سپهر مقایسه‌ای جنبه‌هایی از علم‌النفس ملاصدرا را کاویده‌ام. به مقتضی تحلیل زبانی رایل، «من» هیچ‌گونه نامی نیست که بخواهد دلالتی خاص داشته باشد بلکه «من»، «واژه فهرستی» است که معادل «قید» در زبان فارسی است و دلالت آن بر گوینده...

full text

بررسی دیدگاه دوگانه انگاری ویژگی ها با تأکید بر شبه پدیدارانگاری واستدلال تصورپذیری زامبی

«طبیعت­گرایی» دیدگاهی است که جهان را صرفاً پدیدآمده از جواهر مادی می­داند. یکی از مهم‎ترین شاخه­های این دیدگاه در حوزه­ ذهن و بدن، دیدگاه «دوگانه­انگاری ویژگی­ها» است. بر مبنای این دیدگاه، جواهر مادی علاوه بر ویژگی­های فیزیکی، در شرایط معینی می­تواند واجد ویژگی­های ذهنی (غیرفیزیکی) نیز باشند. همبستگی بین این دو دسته ویژگی، به واسطه آموزه «وقوع تبعی منطقی جهانی» قابل تبیین ا...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023